لَمپا





برای امام زمانت طرماح نشوی!!

 طرماح از شیعیان امیرالمؤمنین (علیه السلام) و فرزندان آن بزرگوار بود. شاعر اهل بیت (علیهم السلام) و قاصد یکی از نامه های امیرالمؤمنین (علیه السلام) به سوی معاویه بود!
هنگامی که نامه امیرالمؤمنین (علیه السلام) را برای معاویه برد با شجاعت تمام چنین به او سلام کرد: السَّلَامُ عَلَیْکَ أَیُّهَا الْمَلِکُ الْعَاصِی»:(سلام بر تو ای پادشاه گناهکار)  وقتی عمروعاص به او اعتراض کرد که چرا با نام امیرالمؤمنین به معاویه سلام نکردی، گفت : ای احمق، مؤمنان ما هستیم، چه کسی او را بر ما امیر کرده؟ »  ( بحار الأنوار ،ج‏33، ص  289 - 294 )  امّا در امتحان کربلا .

طرماح به امام عرض کرد : من از کوفه آذوقه ی خانواده ام را آورده ام. این آذوقه را به آنها می رسانم و بر می گردم و از یاران شما خواهم بود.

امام حسین (علیه السلام) فرمودند: طرماح، شتاب کن، دیر نرسی!!

رفت. با شتاب هم بازگشت امّا قبل از رسیدن به کربلا، خبر شهادت امام حسین (علیه السلام) و یارانشان را گرفت.

در کربلا چه گذشت؟، ترجمه نفس المهموم، ص242

‼گاهی برای اینکه دیر نرسی، باید از مهمترین وابستگی هایت هم بگذری. باید آنقدر با تقوا شوی که امام زمانت را بر هر کس و هر چیزی ترجیح دهی. مبادا مانند طرماح دیر برسیم.






:white_check_mark: امام حسین (علیه السلام) در گوشه ای از مسجد نشسته بود. خلیفه دوم، بر منبر سخنرانی می کرد. در میان سخنانش آیه ی النَّبِیُّ أَوْلى‏ بِالْمُؤْمِنینَ مِنْ أَنْفُسِهِم‏» (6 احزاب) را به خودش نسبت داد و گفت: من به مؤمنان از خودشان شایسته ترم!»

:facepunch: امام حسین (علیه السلام) بلند شده و فریاد زد: ای دروغگو! از منبر پدرم رسول خدا (صلی الله علیه و آله) بیا پایین که این منبر پدر تو نیست!

:scream: عمر گفت: درست است، منبر پدر توست نه پدر من. این را چه کسی به تو یاد داده؟ پدرت علی بن ابی طالب این حرف ها را به تو آموخته؟ (زمانی که عمر به خلافت رسید، امام حسین ع 9 ساله بودند.)

:gem: امام فرمودند: به جانم سوگند، اگر از او آموخته باشم هم، او هدایت کننده و من هدایت شده ام. او طبق عهد رسول خدا (صلی الله علیه و آله) بر گردن مردم بیعتی دارد که جبرئیل به خاطر آن نازل شده (اشاره به نزول آیات اکمال و تبلیغ در غدیر خم) و کسی جز منکر قرآن، آن را انکار نمی کند. مردم با قلب هایشان این حق را شناختند و با زبانشان آن را انکار کردند. وای بر منکرین حقّ ما اهل بیت، آیا محمّد رسول خدا (صلی الله علیه و آله) جز با خشم و عذاب شدید، با آنها روبرو خواهد شد؟!

خلیفه گفت: ای حسین، هر کس حقّ پدرت را انکار کند، پس لعنت خدا بر او باد. مردم مرا امیر خود کردند و من هم پذیرفتم و اگر پدرت را امیر می کردند، ما هم از او اطاعت می کردیم.

امام فرمودند: ای پسر خطّاب، پیش از اینکه ابوبکر تو را بدون هیچ حجّتی از جانب رسول خدا ص و بدون رضایت آل محمّد ص امیر و خلیفه کند، کدام مردم تو را امیر خود کردند؟. به خدا سوگند اگر برای گفتار حق، تصدیق کننده های زیادی بود و مؤمنان، عمل حق را یاری می کردند، هرگز به خطا بر دوش آل محمّد ص سوار نمی شدی که از منبرشان بالا روی و با قرآنی که در شأن آنها نازل شده ، علیه آنها حکم کنی، قرآنی که آیات بلند و پیچیده آن را نمی شناسی و تأویلش را نمی فهمی. خدا به آنچه مستحق آن هستی تو را جزا دهد و به خاطر بدعتی که گذاشتی تو را بازخواست سختی کند!

با شنیدن این سخنان، خلیفه دوم با عصبانیت از منبر پایین آمد و به خانه امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) رفت تا شکایت امام حسین (علیه السلام) را به پدرش بکند!! وارد خانه امیرالمؤمنین (علیه السلام) شد و گفت: امروز پسرت حسین، در مسجد رسول خدا ص صدایش را بر من بلند کرد و اراذل و اوباش مدینه را علیه من شوراند!

امام حسن مجتبی (علیه السلام) فرمودند:
آیا فردى چون حسین زاده نبىّ حکم ناروایى را جارى کرده یا طبقات پست از أهل مدینه را شورانده؟! بخدا که جز با حمایت همین گروه پست به این مقام دست نیافتى، پس لعنت خدا بر کسى که این گروه را اغوا کرد.

 

عمر گفت: یا علی، این دو پسرت فقط در سرشان هوای خلافت دارند.

امام فرمودند:
این دو بزرگوار از لحاظ نسب نزدیکتر از دیگران به رسول خدایند که ادعای خلافت کنند، اى پسر خطّاب بنا بحقّ این دو رضایتشان را بدست‏ بیاور تا دیگران که پس از این دو می آیند از تو راضى باشند.

عمر گفت: رضایتشان در چیست؟

امام فرمودند: بازگشت از اشتباه و توبه از گناه ( غصب خلافت )

عمر گفت: ای ابالحسن، پسرت را تربیت کن که به پای سلاطین نپیچد!!

امام فرمودند: من باید اهل معصیت و کسی که از خطا و لغزشش می ترسم ادب کنم، کسی (چون حسین) که پدرش رسول خدا ص او را تربیت کرده، چه کسی در تربیت به مقام او می رسد؟!
ای پسر خطاب، رضایت این دو (سبط نبی) را به دست بیاور. (امام حجّت را بر او تمام می کردند.)

عمر جوابی نداد و از نزد امام خارج شد.


:books:احتجاج، طبرسی، ج2، ص293



 

امام صادق علیه السلام

بَادِرُوا أَوْلَادَکُمْ بِالْحَدِیثِ‏ قَبْلَ أَنْ یَسْبِقَکُمْ إِلَیْهِمُ الْمُرْجِئَة

 در آموزش حدیث (اهل بیت) به کودکانتان شتاب کنید، قبل از اینکه مخالفان شیعه (در آموزش های گمراه کننده) بر شما سبقت بگیرند.

کافی، ج6، ص47 / وسائل الشیعه، ج17، 331

 




امام جعفر صادق (علیه السلام) :

زمانی که صاحب الأمر (عجّل الله تعالی فرجه الشریف) غایب شود، نگه داشتن دین، مانند کندن خارهای قَتاد ( گیاهی پر از خارهای سوزنی شکل) با دست است!
در زمان غیبت، تقوای الهی را رعایت کنید و مواظب دینتان باشید.

اصول کافی، ج1 ، ص335

 



 

رسول خدا (صلی الله علیه و آله) :

خداوند متعال، برای برادرم علی بن ابی طالب (علیه السلام) فضائلی قرار داده که کسی جز خودش نمی تواند آنها را بشمارد.
هرکس فضیلتی از آن فضایل را در حالی که به آن اقرار دارد، یادآوری کند؛ خدا گناهان گذشته و آینده او را می آمرزد.

القطره، سید احمد مستنبط، بخش فضایل امیرالمؤمنین


تبلیغات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

معتبر ترین فروشگاه ابزار گارگاهی و صنعتی فروش انواع مبل راحتی عاقد شرعی در مشهد عقدنامه( صیغه نامه) گارانتی تعمیرات تلفن همراه عطربازی امروز Barely Human, Barely Alive آموزشگاه متوسطه اول مولانا آشپزخانه